سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
مرا از خود بگیرم،سر به زیرم کن اسیر درد های ناگزیرم کن
نوشته شده توسط n | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
ما رو نبین پا منقلی
چرت میزنیم تو هَپَلیم
سر میزنیم به کوچه ها
چیب میزنیم از آدما
مارو نبین سه کَندری
چفت پا میزنیم میریم زمین
چرت میزنیم تو هَپَلیم
سر میزنیم به کوچه ها
چیب میزنیم از آدما
مارو نبین سه کَندری
چفت پا میزنیم میریم زمین
نوشته شده توسط n | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
چه گذر ها که آزردم سایه ام به دیوار
چه سرد حسی داشتم به زمان
امان از چشمانی که گشتند آینه ای بر چهره ام
به توهم بیداری گذراندم چه روز ها
چه سرد حسی داشتم به زمان
امان از چشمانی که گشتند آینه ای بر چهره ام
به توهم بیداری گذراندم چه روز ها
نوشته شده توسط n | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
بارون چشمونت
قلبم را ویرون کرد
ابی ترین احساس
روحم را حیرون کرد
سوز صدای تو
اتیش به جونم زد
اتیش قلب تو
بغضم رابیشتر کرد
احساس سرد تو
قلبم را ویرون کرد
ابی ترین احساس
روحم را حیرون کرد
سوز صدای تو
اتیش به جونم زد
اتیش قلب تو
بغضم رابیشتر کرد
احساس سرد تو
نوشته شده توسط n | نظرات دیگران [ نظر]