به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 93 مرداد 21 , ساعت 9:56 عصر
سلام دوستان، یک سال دیگر هم با یاری شما کتاب آسمانی‌مان را خواندیم و به بچه‌های دوست‌داشتنی کمک کردیم. امیدوارم یک قدم به خدا نزدیک‌تر شده باشیم.. به رسم هر سال، بخش مهمانی خدا با پایان این ماه به کار خود خاتمه داد و بخش کلام خدا کامل‌تر از گذشته در دسترس است. جا دارد از مریم و نازنین […]
یکشنبه 93 خرداد 4 , ساعت 1:32 صبح
باید بنگاه شادمانی باز کنیم
با ساز و دهل عیش وطرب آغاز کنیم
دست بزنیم و رقص کنیم
یک ریز خنده بی درد کنیم
بی خیال اختلاس
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
بارون چشمونت
قلبم را ویرون کرد
ابی ترین احساس
روحم را حیرون کرد
سوز صدای تو
اتیش به جونم زد
اتیش قلب تو
بغضم رابیشتر کرد
احساس سرد تو
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر
چه گذر ها که آزردم سایه ام به دیوار
چه سرد حسی داشتم به زمان
امان از چشمانی که گشتند آینه ای بر چهره ام
به توهم بیداری گذراندم چه روز ها
سه شنبه 93 اردیبهشت 16 , ساعت 10:23 عصر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ