سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات، از توآمرزش می خواهم . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات ذاکرین ـ]
 

دوشنبه 97 فروردین 27 , ساعت 11:49 صبح
بوی چوب و نون تنوری

بوی دودوکرسی چوبی

بوی خورشت هویچ شب عیدی

بوی مهرو بوی دوستی

بوی خوش اسپندخاله جون

تادورکنه نظربد رو ازبینمون

بوی حرفهای خوش زندگی

که خدارو باعشق کنیم بندگی

نبودبوی ماهی و سبزی پلو

بجاش بود با امیدتوزندگی

پیش بروشب عید با زدن و رقصیدن

دورسفره ی هفتسین به هم عیدی دادن

همه ی اینا بود

بی بهونه شادی کردن

غم و غصه هارو از دلها دور کردن

بوی نفت چراغ والور خونگی

می سوزوند گلو رو تا مرزخفگی

شب میشد تو تنگی جاباز میشد

دلهامون با شوخی و خنده ها

\بوی نم بارون بهاری

صدای خوش و اواز غناری

صبح عیدمادربزرگ میداد عیدی

یادش بخیر تخم مرغهای رنگی

به صبحمون می بخشید قشنگی

بوی بهار اروم اروم جاری بود

کار کردنها هم تکراری بود

کاراقایون بود تو باغ بیل زدن

خانمهاتوخونه مشغول پختن وپز کردن

بچه هابا ذوق و شوق زیاد

توی باغ بازی می کردن

با جیغ و داد برای رسیدن به عید

نوروز همه لحظه شماری می کردن

زندگی خلاصه می شد تو شب عید

نیست دیگه نشانی از تب و تاب عید

اما بچه ها نوه ها میان پیش ما

سعی کنیم شادی بدیم ما به اونا

تا جابزاریم بهترین خاطرها

بی بهونه زیاد کنیم شادیها

لحظه های خوش رو قابش کنیم

عم عزیزانمون رو کم .کنیم

بامحبت و دوستی و وفا جابزاریم بهترین خاطره ها



لیست کل یادداشت های این وبلاگ